تشویق، پشت گرمی، دل گرمی، ترغیب، تشجیع سایر معانی: خواهانسازی، ایزانش، برآغالش، (چیز یا کسی که تشویق می کند) مشوق، انگیزان، انگیزگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشرو، خون گرم، خیر، خوش مشرب، خوش دماغ سایر معانی: تندرستی آفرین، سلامتی بخش، (آب و هوا) ملایم و سالم، (شخص) سر زنده و گرم، رفیق دوست، (در اصل) وابسته به نکاح و زاد و ولد، نکاحی، زایشی، واب ...