شناسه [زبانشناسی] وندی که به انتهای ستاک فعل اضافه میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] موجودی پایان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] چندجمله ای را بر حسب قوای نزولی مرتب کردن
عروج، صعودی، بالا رونده، صعود کننده، فراز پذیر، فرازی، صاعد، متصاعد سایر معانی: طالع، فرازگر، فرازنده، صعودی (در مقابل نزولی)، (ریاضی) فزاینده [نساجی] کروماتوگرافی بالا رونده (صعودی ) [ریاضی ...
[زمین شناسی] شاخه صعودی هر کدام از دو جزء یا عنصراصلی شکمی یک روزنه براکیوپود که ازجلو با شاخه های نزولی که به صورت شکمی برگشته اند پیوستگی داشته و از پشت با یک نوار عرضی متصل گردیده است.
رشتۀ مرکزی افزایشی [ریاضی] فرمولدار |||متـ . رشتۀ مرکزی بالایی upper central series
[ریاضیات] سری مرکزی افزایشی
پسرودۀ بالارو [زیستشناسی] بخشی از پسروده، از کورروده تا خمیدگی موجود در سمت راست و زیر کبد|||متـ . کولون بالارو
نمای لحنی بالارونده [موسیقی] نمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن به سمت بالاست
نقطه اعتدال بهاره
[ریاضیات] توان صعودی، قوه ی صعودی
[نفت] خم