بلندی، بزرگی، تعالی، برجستگی، بر امدگی، مقام، عالیجناب، جاه سایر معانی: (مهجور) رجوع شود به: eminence، eminence عالی رتبه، طب برامدگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هنر، لبه تیز شمشیر، جنبه قوی، موسیقی بلند، بلند سایر معانی: (ویژگی یا چیزی که شخص در آن مهارت دارد) نقطه ی قوت، چیرگی، هنرمندی، (محکم ترین و کاری ترین بخش شمشیر میان قبضه و وسط تیغه) لبه ی ت ...
شهرت، برجستگی، اهمیت سایر معانی: آدم جالب توجه، آدم سزاوار، آدم برجسته