[عمران و معماری] ذره طویل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخلخل کشیده [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] تخلخلی که طول حفرههای آن بیشتر از عرض آنها و تقریبا موازی محور جوش باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
کشور کشیده [جغرافیای سیاسی] سرزمینی که طول آن دستِکم شش برابر متوسط عرض آن باشد
کشیدن، دراز کردن، طولانی کردن، دراز شدن سایر معانی: دراز کردن یا شدن، (پیراهن و شلوار و غیره) بلند کردن، بر زمان افزودن، تطویل [ریاضیات] دراز کردن
طولانی، مفصل، طویل، دراز سایر معانی: مطول، خسته کننده، دیریاز، دیرپای [ریاضیات] طویل
مدید، دنباله دار سایر معانی: کشیده، طول داده، طولانی، ممتد، متمادی
دوک وار سایر معانی: دراز و باریک، دراز و لاغر، دوک دیس، دوکسان، دوکی، دوک مانند