[برق و الکترونیک] خود پراکندگی پراکندگی تابش با ماده گسیل کننده ی تابش، که فعالیت اندازه گیری شده را به مقداری بیش از مقدار مورد انتظار از نمونه ی بدون وزن افزایش می دهد .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] اریبی خودگزینی
[ریاضیات] خود محافظ
[آمار] خودتشابهی
بطور طبیعی افشانده شدن، بخودی خود افشانده شدن تخم
(تخم گیاه) خودافشانده (توسط باد یا آب ولی نه توسط انسان)
[برق و الکترونیک] ارایه ی ریز موج خود - هدایت ارایه آنتی با مدار الکترونیکی که فاز سیگنالهای راهنمایی ورودی را حس می کند و باریکه آنتن را جهت دریافت آنها قرار می دهد . از این آنتن در مخابرات ...
[عمران و معماری] نیروی خودکرنش
مطالعه پیش خود، خودآموزی
[ریاضیات] زیرگروه خود مزوج، زیرگروه ثابت
خودبسی، خوبسندگی، استغناء، غرور، کف نفس، استغناءطبع
خود بس، خودبسنده، مستغنی، بی نیاز از غیر، خوداستوار [ریاضیات] خودکفا