humiliation self فروتنی، خود شکنی، تذلیل نفس، خوار شماری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] دمای خود اشتعالی - دمای خود مشتعل شونده
قربانی کردن خود، تمایل به خودکشی، فداسازی خود
[برق و الکترونیک] امپدانس خودی امپدانس زوج پایه هایی از آرایه آنتنی یا شبکه هنگامی که همه ی زوج پایه های دیگر مدار باز باشند . - امپدانس خودی
جامع، شامل
افراط، زیاده روی
[برق و الکترونیک] حامل خود ساخته خاملی که اطلاعات در آن به طور خودکار با تولید شدن آن به مکانهای بعدی می روند.
از خود راضی گری، توجیه خود
[نساجی] خود یکنواخت شوندگی رنگ
[خودرو] یک واسطه المان در داخل سیستم کمک فنر است که متناسب با مقدار بار اتومبیل ارتفاع کمک فنر را بصورت اتوماتیک تنظیم می کند.در این سیستم ارتفاع قسمت جلو و عقب مستقل از هم تنظیم میشود.
قفل شونده بطور خود کار
حب نفس، خود دوستی