نفس، خود، ضمیر سایر معانی: عزت نفس، خود ارج، غرور، خودپسندی، خودپرستی، ابرتنی، بادسری، خویش کامگی، خودخواهی، خود (انسان خودآگاه)، خویشتن، (فلسفه) نفس، منیت [روانپزشکی] خود، منف ایگو. فروید د ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنمنکاوی [روانشناسی] در روانکاوی، شیوهای متمرکز بر کشف نقاط قوت و ضعف آنمن و آشکار ساختن شیوههای دفاعی آن در برابر تکانههای نامقبول ...
واژههای مصوب فرهنگستان
روانشناسى : دفاع خود
[روانپزشکی] مکانیسم دفاعی ایگو. الگوهای رفتار محافظتی ارگانیسم که برای دفاع در مقابل آگاهی از آنچه اضطراب برانگیز است طرحریزی شده است.
روانشناسى : خودیابى
(روان شناسی) من آرمانی، خودآرمانی، امیال و ارزوهای خود پسندانه، ایده ال نفسانی
[کامپیوتر] تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یا گناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چند برنامه نویس تقسیم گردد .
روانشناسى : نیرومندى خود
روانشناسى : خودپذیر
آنمنناپذیر [روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، ویژگی تکانهها و افکار و آرزوهایی که مطلوب آنمن نیست
آنمنپذیر [روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، ویژگی تکانهها و افکار و آرزوهایی که مطلوب آنمن است
خودگرایی [فلسفه] دیدگاهی مبتنی بر اینکه افراد فقط باید کاری را انجام دهند که به سودشان باشد، خواه طبیعتا خودمحور باشند یا نباشند