کنار، مرز، سر، تیزی، لبه، کناره، ضلع، نبش، دارای لبه تیز کردن، کم کم پیش رفتن، اریب وار پیش رفتن، تحریک کردن سایر معانی: (لبه ی برنده ی شمشیر و چاقو و غیره) دم، تیغه، پره، برندگی، (صخره و پر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] هدایت لبه و سوراخ [برای تنظیم وضعیت افقی و عمودی فیلم در دوربین]
[عمران و معماری] میلگرد تقویت کننده لبه
با روکش لبه ای
[سینما] شماره گذاری حاشیه
[کامپیوتر] رابطه لبه
[برق و الکترونیک] تزویج لبه ای
[نساجی] روش لبه - قر و موج دار کردن به روش لبه - روشی در تکسچره کردن نخ
[عمران و معماری] اتصال نیم نیم
[کامپیوتر] لبه بر
[سینما] آسیب حاشیه
آشکارساز لبه [مهندسی نقشهبرداری] عملگری برای مشخص کردن آن نواحی از تصویر که تغییر ناگهانی در درجۀ خاکستری دارند
واژههای مصوب فرهنگستان