جزر [ژئوفیزیک] پایین آمدن آب دریا
واژههای مصوب فرهنگستان
جزر [علوم جَوّ] پایین آمدن آب دریا
[زمین شناسی] جریان فرو کشی، جریان جذر [آب و خاک] جریان فرود و فراز جزر و مدی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جزرکِشَند [اقیانوسشناسی] بخشی از چرخۀ کِشَند بین فراکِشَند و فروکِشَندِ پسازآن|||متـ . کِشَند اُفتان falling tide
[آب و خاک] چشمه دوره ای
[نساجی] ثابت افزایش نقطه جوش مولکولی
[زمین شناسی] ریگ درشت ریگ اصطلاح زمین شناسی برای یک ریگ یا سنگریزه که دارای قطر بین 16 تا 3 میلی متر (0.6 تا 1.3 اینچ یا 4 تا 5 واحد فی) می باشد. (AGI -1958).
تارعنکبوت دار
تارعنکبوتی
[پلیمر] تار عنکبوتی، روشی که قبلاً برای اعمال پوشش رویه بروی قطعه برای ایجاد اثر سیاه رگی یا میزان برجستگی استفاده شده است. جریانی پیوسته یا شبه پیوسته از رنگ دیگری که بر رنگ پایه پاشیده می ...
[زمین شناسی] ریگ حفر شده ریگی که طرف بالایی آن در معرض انحلال قرار گرفته است و معمولاً آنقدر خورده شده که تبدیل به یک شکل صدف مانند شده است.
kebbuck تکه پنیر، قالب بزرگ پنیر