جنبش، تپش، تکان، لرزش، لرزه، رعشه سایر معانی: هیجان شدید، آشفتگی، نوسان، ارتعاش، صدای مرتعش، آوای لرزان، tremour لرزش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینلرزه عامل بیشینهجنبش زمین که در طراحی یا ارزیابی سازهها در نظر گرفته میشود [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
بیشینهزمینلرزهای که با بیشترین احتمالِ رویداد، ممکن است ناحیهای را تکان دهد [ژئوفیزیک]
محاسبه خطرپذیری ناشی از زمینلرزه برای هر دارایی یا مجموعهداراییها [ژئوفیزیک]
برآورد احتمال جنبش زمین با مؤلفههایی معین براثر زمینلرزه در یک مکان [ژئوفیزیک]
زمینلرزهای با بزرگی برابر یا بزرگتر از 1 و کوچکتر از 3 [ژئوفیزیک]
زمینلرزهای که در آن دوام چشمه نسبت به گشتاور لرزهای بسیار طولانی است [ژئوفیزیک]
← زمینجنبش طراحی [ژئوفیزیک]
بیشینهتراز جنبش زمین که در آن انتظار میرود واحد صنعتی بیوقفه به فعالیت خود ادامه دهد [ژئوفیزیک]
زمینلرزهای که با نیروهای آتشفشانی همراه است [زمینشناسی]
زمینلرزهای همراه با شکست تمام پهنای یک زون لرزهزا [ژئوفیزیک]
زمینلرزهای با بزرگی برابر یا بزرگتر از 5 و کوچکتر از 7 [ژئوفیزیک]