[زمین شناسی] خاک فاسد و غیر قابل بارور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] سامانه زمینی ملاحظه زمین بصورت یک سامانه یکپارچه از اجزائی که متقابلاً بر هم اثر می کنند شامل: زمین کره، هوا کره، آب کره و زیست کره.
[آب و خاک] استخر ذخیره آب
[معدن] تصحیح جذر و مد زمین (ژئوفیزیک)
(انواع رنگ های طبیعی که از خاک و گیاه بدست می آیند به ویژه قهوه ای و بژ و برنزه) خاکفام
[زمین شناسی] ارزش خاک، ارزش زمین
[برق و الکترونیک] سیم زمین
تصحیح کِشَند زمین [ژئوفیزیک] ← تصحیح کِشَند
واژههای مصوب فرهنگستان
ناسوتی، خاکی بودن، سادگی، بی آلایشی، افتادگی، طبیعت خاکی
خاکدهی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] نوعی عملیات داشت که در آن بُن بوتۀ گیاهان را با خاک میپوشانند
رجوع شود به: earthshine، روشنایی خاکستری
جهانی بودن، دنیوی بودن، مادیت طبیعت زمینی یاخاکی