لایق، شایسته، خلیق، فرا خور، سزاوار سرزنش، سزاوار، شایان، مستحق سایر معانی: ارزشمند، ارزنده، ارجمند، هژیر، شایگان، گرانمایه، ارزمند، پر ارزش، والا، درخور، دارای استحقاق، محق، (آدم) بزرگ، برج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مداری که ارتفاع آن دستکم 20000 کیلومتر است [مهندسی هوافضا]
واژههای مصوب فرهنگستان
زمینلرزه عامل بیشینهجنبش زمین که در طراحی یا ارزیابی سازهها در نظر گرفته میشود [ژئوفیزیک]
بیشینهزمینلرزهای که با بیشترین احتمالِ رویداد، ممکن است ناحیهای را تکان دهد [ژئوفیزیک]
محاسبه خطرپذیری ناشی از زمینلرزه برای هر دارایی یا مجموعهداراییها [ژئوفیزیک]
مواد رُسی یا رُسسان طبیعی با قابلیت جذب بالا که معمولا بخش اعظم آنها سیلیکاتهای صفحهای آبدار است [زمینشناسی]
برآورد احتمال جنبش زمین با مؤلفههایی معین براثر زمینلرزه در یک مکان [ژئوفیزیک]
زمینلرزهای با بزرگی برابر یا بزرگتر از 1 و کوچکتر از 3 [ژئوفیزیک]
نوعی افزار بهداشتی که از رُس سفیدپخت (white-firing clay) ساخته میشود، اما معمولا آن را با لعاب رنگی میپوشانند [سراميک]
سومین سیارۀ منظومۀ شمسی ازلحاظ فاصله از خورشید که سیارهای سنگی به قطر حدود 12800 کیلومتر است و شامل آب و جوّ و گرمای مناسب برای شکلگیری و ادامۀ حیات است [نجوم] ...
مکانی دور از سازه که میزان جریان در آن نسبت به محل سازۀ اصلی، قابل توجه نباشد [خوردگی]
زمینلرزهای که در آن دوام چشمه نسبت به گشتاور لرزهای بسیار طولانی است [ژئوفیزیک]