مدیریت ارزش عملکردی [مدیریت - مدیریت پروژه] فعالیتی مدیریتی برای همسازی گستره و زمانبندی و منابع و نیز اندازهگیری عینی عملکرد پیشرفت پروژه ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنعت] نسبت انحراف از مقدار برنامه ریزی شده به مقدار کل بودجه برنامه ریزی شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پول سخت بدست امده
فاضل، دانا، عالم، عارف، فضلا، قاضل، طالب علم سایر معانی: دانشمند، بسیاردان، آموخته، فرزانه، فرجاد، دانشور، دانشمندانه، عالمانه، علمی، دانشی، اکتسابی، نهیده
(افزایش بهای زمین و غیره نه به خاطر بهسازی بلکه به خاطر عوامل دیگر مانند ازدیاد جمعیت) اضافه بهای ملک، اضافه بها، ازدیاد ارزش
[حسابداری] بهره تحقق نیافته
(verb transitive) بدست آوردن، حاصل کردن، اندوختن، پیداکردن
توانا، امر، معتبر سایر معانی: تحکم آمیز، آمرانه، ناشی از جاه و مقام، اصیل، قابل اطمینان، تایید و تصدیق شده، مستبد، قلدرماب، خودکامه، پر عتاب و خطاب، سلطه جو، سلطه گرا، دیکتاتور منش، مقتدر ...
لفظ قلم، کتابی، غیر متداول سایر معانی: دارای دانش کتابی (تئوری ولی نه عملی)، (واژه ی نسبتا منفی) کرم کتاب، کسی که همیشه سرش در کتاب است، میرزا قلمدان، وابسته به کتاب
درخور، مستحق، سزاوار، عادلانه، به حق، به سزا
دانشمند، فرجاد، متبحر، عالم، اموزنده، دانشمندانه سایر معانی: فاضل، بحرالعلوم، گسترده دانش، علامه
عالم ودانشمند، دارای ابرو و پیشانی بلند، روشن فکر، دارای سعه نظر سایر معانی: اهل فضل و هنر، اندیشمند، دارای طبع بلند و سلیقه ی خوب، (از نظر علمی و غیره) در سطح بالا، (عامیانه)