محفظهای برای منجمد کردن مواد غذایی [عمومی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی یخزن که در آن مواد غذایی مایع یا نیمهجامد بهطور مداوم بر روی سطح داخلی استوانهای منجمد و توسط تیغههایی تراشیده میشوند [علوم و فنّاوری غذا] ...
یخزنی که در آن مادۀ غذایی با غوطهور شدن در یک مایع سرد منجمد میشود [علوم و فنّاوری غذا]
مدتزمانی که ریزاندامگان در شرایط یخزده زنده میماند و بعد از یخزدایی هنوز قادر به رشد است [علوم و فنّاوری غذا]
فردی که به ورزش یخسُری نمایشی میپردازد [ورزش]
کفشی مجهز به یک تیغۀ عمودی در زیر کف آن، برای سُر خوردن روی یخ [ورزش]
جایگاه اقلیمی پیشینۀ یا کمینۀ دریایخ [علوم جَوّ]
تشکیل فصلی پوشش یخ پیوسته بر روی منابع آبی کرۀ زمین [علوم جَوّ]
منطقۀ نسبتا روشن سطح زیرین اَبر که براثر بازتاب نور از یخ ایجاد میشود [علوم جَوّ]
تودۀ بزرگی از یخ که روی خشکی تشکیل میشود و به پایینِ شیب میخزد|||متـ . یخچال طبیعی [زمینشناسی]
چادری که برای اقامت موقت بر روی یدک برپا و به پشت وسیلۀ نقلیۀ جادهای وصل میشود [گردشگری و جهانگردی]
استفاده از هواپیمای موتوردار برای یدک کشیدن و به پرواز درآوردن بادپَر [حملونقل هوایی]