مهمات مشقی [علوم نظامی] بمب یا گلوله یا مهمات غیرانفجاری
واژههای مصوب فرهنگستان
ادمک، عروسک، مانکن، ادم ساختگی، شخص لال و گیج و گنگ، تصنعی، مصنوعی، ساختگی، بطور مصنوعی ساختن سایر معانی: آدمک، (هرچیز گول زنک و ساختگی که به جای چیز واقعی تعبیه شود مثلا کشو دروغین یا دری ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعالیت ساختگی [مدیریت - مدیریت پروژه] فعالیتی با دیرش صفر برای نشان دادن وجود رابطۀ منطقی در روش نمودار پیکانی
[عمران و معماری] بردار مجازی
[ریاضیات] میله ی کف بند
کاتد بدل [خوردگی] نوعی کاتد که پیش از فرایند آبکاری، برای زدودن و جداسازی ناخالصیها از حمام آبکاری، به کار میرود ...
[ریاضیات] شاخص ظاهری تانسور
[عمران و معماری] بار فرضی - بار ساختگی [برق و الکترونیک] بار ساختگی وسیله ای تلف کننده که به منظور تبدیل انرزی ارسال شده از خط انتقال یا موجبر به گرما، در انتهای آن کار گذاشته می شود. در این ...
[کامپیوتر] برنامه ساختگی ؛ رویه ساختگی
[ریاضیات] منبع ساختگی، منبع مصنوعی
آزمایش، تمرین، امتحان
(خودمانی) خود را به خریت زدن، تظاهر به ندانستن کردن، انکار کردن