[حسابداری] مفهوم دوطرفه بودن حسابها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] دستگاه تغذیه کننده دوتایی خودکار الیاف به کاردینگ های پشم ( که در امتداد هم قرار دارند و مناسب تهیه نخ قالی و پتو و نخ های ضخیم هستند )
پایۀ دوگان [ریاضی] پایهای برای فضای دوگان یک فضای بُرداری مفروض که بهوسیلۀ پایۀ فضای بُرداری مفروض ساخته میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] پایه ی دوگانی
اسپرسوساز دوجوشانه [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] اسپرسوسازی که دارای دو دیگ بخار است؛ یک دیگ برای دَمآوری قهوه و دیگ دیگر برای ایجاد بخار ...
[کامپیوتر] راه اندازی دو گانه
[ریاضیات] شکل متعارفی دوگان
خانوادۀ دوشاغل [روانشناسی] خانوادهای که در آن زن و مرد هر دو شاغلاند
[کامپیوتر] کنترل کننده دو کاناله
[برق و الکترونیک] مدار دوگان
[حقوق] شهروندی مضاعف
[ریاضیات] پایه ی مکمل دوگان