طبله سربسته [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی طبله که سر و کف آن به بدنه چسبیده است و بر روی بدنه و سر آن یک یا چند روزنه برای پر و خالی کردن طبله یا هواگیری آن تعبیه شده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
چهار دست و پا سایر معانی: quadrumane : چهار دست و پا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چهار دست و پا سایر معانی: quadrumanal : چهار دست و پا
چهار نفری، انجمنی مرکب از چهار تن، چهار نفری سایر معانی: حکومت چهار نفری، رهبران چهارگانه، quadrumvir م
طبله سربازشو [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی طبله که کف آن به بدنه چسبیده است، اما سر دیگر آن را میتوان بهصورت درپوش جدا کرد ...
[نساجی] غلتک دندانه اره ای
[نساجی] نورد چله پیچی بخشی
طبل کوچک [موسیقی] طبل دوطرفۀ کوچکی که بر روی پوست زیرین آن رشتههایی کشیده شده است
[زمین شناسی] بالابر یک غلتکی [نفت] منجیق تک چرخ
طبلوارهها [موسیقی] دستهای از سازهای بَرکوبشی که با خالی کردن بخشی از تنۀ درخت ساخته میشود
طبله استوانهای [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] نوعی طبله بدون شکم، با بدنه کاملا استوانهای که برای بستهبندی چسبهای ذوبی و موادی که با پمپ غلتکی به درون طبله تز ...
قرقرۀ بافۀ ناقل [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] قرقرۀ کوچکی بر روی داربَر که بافۀ ناقل از روی آن میگذرد|||متـ . قرقرۀ کابل ناقل ...