[ریاضیات] منحنی مضاعف هم فاصله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روش آب دونشان [تغذیه] روشی برای تعیین میزان انرژی مصرفی با استفاده از ایزوتوپهای اتمهای سازندۀ آب|||متـ . آب دونشان doubly labeled water, DLW ...
واژههای مصوب فرهنگستان
با پیوند مضاعف
[ریاضیات] دو تناوبه، با دو تناوب
[عمران و معماری] فولاد مضاعف
دوارّهای [زیستشناسی - علوم گیاهی] ویژگی برگی که دندانههای حاشیۀ ارّهای آن مجددا ارّهای شده باشد
دو برابر، دوبار، دو مرتبه، دو دفعه سایر معانی: دو چندان، دوفعه [مهندسی گاز] دوبار، دودفعه، دومرتبه [ریاضیات] دو بار، دو برابر، دو مرتبه، دو دفعه
فاصلۀ افزودهای که یک نیمپردۀ کروماتیک (chromatic) افزایش یافته باشد [موسیقی]
چینی که جهت شیب محور آن در منطقهای قابلمشاهده معکوس شود [زمینشناسی]