(واژه یا عبارتی که در میان گروهی از مردم مد می شود و معنی آن مبهم است ولی دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد) رمز واژه، لغت باب روز، لغت باب روز these days, "disclosure" has become a buzzword ا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وانمود کردن، پنهان کردن، نادیده گرفتن، تلبیس کردن، تدلیس کردن، بهانه کردن، خشکه مقدس بودن سایر معانی: عوام فریبی کردن، لاپوشانی کردن، (مهجور) تظاهر کردن
(سخن مبهم و گول زننده) دو پهلوگویی، دو گونه گویی، مغلطه، دو پهلو حرف زدن، مغلطه کردن، چاپلوسی و زبان بازی، جمله دو پهلو
اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص، سخن دست و پا شکسته سایر معانی: (زبان حرفه ای یا محلی یا بیگانه که برای شنونده نامفهوم و عجیب و غریب می نماید) زبان بیگانه، زبان فنی، زبان زرگری، سخن نامفهوم، ...
بی معنی، مهمل، مهمل نما سایر معانی: بی چم، بی آرش، پوچ [ریاضیات] بی معنی
پرگویی، فعل سازی، دراز گویی، بیان شفاهی سایر معانی: پرگویی، دراز گویی، بیان شفاهی، فعل سازی