(فرانسه - گوشت کبابی که دور آن یک لایه گوشت خوک یا پیه می پیچند) تورندو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] جلبکى همزیست که در بافت کورال هاى هرماتیپک زندگى مى کند،بنابراین در حقیقتendosymbioti است.
تحسین، ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جارکشیدن، ندا دادن، لله یا فریاد کردن, کف زدن سایر معانی: تحسین کردن، هورا کشیدن، آفرین گفتن، احسنت گفتن، فریاد کردن، تایید کردن، هلهله کردن، مورد ت ...
سر بالایی، ستایش، خط اتصال، اکولاد سایر معانی: درود و آفرین، (معمولا جمع) هلهله و آفرین، تمجید، تشویق، با لبه ی شمشیر به شانه ی کسی زدن (و به او لقب و امتیازات اشرافی دادن)، در آغوش گرفتن تش ...
درد، ناراحتی، بیماری مزمن سایر معانی: ناخوشی (ممتد)، بیمار گونگی، علیلی، کسالت، رنجوری، آزار، طب بیماری مزمن [زمین شناسی] بیماری مزمن، درد، ناراحتی
محراب، مذبح، قربانگاه سایر معانی: (کلیسا) محراب، میز عشای ربانی، آلتار، مجمره
تحسین، تشویق و تمجید سایر معانی: کف زدن و هلهله، آفرین، ستایش، غریو، هلهله کردن
(پزشکی) تلقیح توان افزا (تلقیحی که پس از اتمام یک سلسله تلقیحات برای ازدیاد اثر و ایمنی و غیره انجام می شود)، بوستر، یادآور، فزون ساز
گلوله، مرمی، گلوله تفنگ سایر معانی: گلوله (تفنگ و هفت تیر و مسلسل)، فشنگ (cartridge هم می گویند) [عمران و معماری] گلوله [کامپیوتر] بولت؛ گلوله - کارکتری مانن 0 برای علامت گذاری اقلام در یک ف ...
در مقابل، در عوض، از سوی دیگر، کم کم، به درجات
متغیر، نا پایدار، تغییر پذیر، تعویض پذیر، دگرگون شدنی، دگرگون پذیر سایر معانی: (در اتومبیل) توی دنده ی سبک تر گذاشتن، دگرگونی پذیر، عوض شدنی، مبادله پذیر، معاوضه پذیر، متلون، دمدمی، تعوی پذ ...
ستایش، تعریف، تمجید، مدح