(خودمانی - ناپسند) کیر، فقره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(جانورشناسی) مرغ و خروس دورکینگ (که تنه ی بزرگ و پای کوتاه و پنج انگشتی دارند)
دهاتی، ادم خشن، ادم بی تربیت، روستایی، باغبان سایر معانی: (در اصل) کشاورز، کارگر مزرعه
ابله، احمق، کله خر، خرشو سایر معانی: آدم کندذهن، تهی مغز، کالیوه، لاده، دیرآموز، کودن، کلیاوه، احمقانه رفتار کردن
کودن، استدلال کننده موشکاف، بیشعور سایر معانی: آدم نادان، جاهل، نابخرد
ادم بی دست و پا، ادم نادان و نفهم، ولگردی کردن، بیشعور دانستن، ریشخند کردن، سرفرود آوردن سایر معانی: آدم احمق و دست و پا چلفتی، نقل علی، (محلی) تعظیم کردن، نفهمی نشان دادن
(آدمی که هوش او برابر با 8 تا 12 ساله ها باشد - قدیمی) کودن، ادم سبک مغز وکم عقل، ادم احمق وابله
بیشعور، کله خشک سایر معانی: آدم کله خر، بی مخ، احمق، numbskull : بیشعور