سیاه چال، مزبله دان سایر معانی: (بخش درونین و مستحکم دژ یا قلعه) درون دژ، dungeon : سیاه چال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دژ، قلعه، قصر، رخ سایر معانی: ارگ، کلات، کاخ، کوشک، (شطرنج) رخ (rook هم می گویند که از ریشه ی فارسی است)، قلعه رفتن، دژدار یا قصر دار کردن، در دژ یا قصر جادادن، در شطرنج ر