دانهمرغی [علوم و فنّاوری غذا] مواد خارجی همراه با گندم مانند بذر علفهای هرز و سایر غلات و سنگریزه که بهآسانی جدا میشوند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
لنگر گاه، لنگراندازی سایر معانی: کرایه ی استفاده از بارانداز (یا اسکله و غیره)، تسهیلات باراندازی، بریدن (دم یا انتهای چیزی)، کوته سازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرت، مخرج، درب، درگاه، در رو، بندرگاه، بندر، بندر ورودی، مبدا مسافرت، دورازه، شراب شیرین، لنگر گاه، حمل کردن، بردن، ببندر اوردن، ترابردن، بارگیری کردن سایر معانی: مخفف:، کشور پرتغال، کشتی گا ...