کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظریه امر الهی [فلسفه] دیدگاهی مبتنی بر اینکه اصول و قواعد و تکالیف اخلاقی به اراده و فرمان خداوند متکی است
واژههای مصوب فرهنگستان
الهام خدایی، وحی
(فرقه ی علوم مسیحی) خداوند
مراسم ربانی (سرودها و ادعیه و قرائت هایی که در ساعات ویژه انجام می شود)
غیب گو، فالگیر
طلبه، اموزگارالهیات
نیمه الهی، نیمه خدا
فرشته، فرشتگان، سروش، فروهر سایر معانی: ملک، امشاسپند، منبع الهام، روح راهنما و یاری دهنده، آدم خوب و زیبا، آدم مهربان و خوب، نمای انسانی در لباس سفید با دو بال سفید و طوقی از نور به دور سر، ...
پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر سایر معانی: پیشگیری کردن، تقدم داشتن بر، جلو بودن، (قبل از موعد) مورد استفاده قرار دادن، پیش خور ...
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن سایر معانی: به خود گرفتن، به خود بستن، در دست گرفتن، به عهده گرفتن، (قدی ...