ازروی بی رغبتی، باتنفر، بطورناگوار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنجاننده، برخورنده، بداینده
زننده، دافع، متنفر کننده، تنفر اور سایر معانی: رانشگر، رانشی، دافعه، بیزار کننده، وازننده، دلزن، آریغ انگیز، تنفرآور، مشمئزکننده، منزجر کننده، پس زن، پس ران، پسکوب [برق و الکترونیک] دافع [ری ...
تهوع اور، بیزار کننده، بیمار کننده سایر معانی: ناخوشی آور، تهوع آور
غیر قابل قبول، نپذیرفتنی [ریاضیات] ناپذیرفتنی، غیر قابل قبول
زشت، ناگوار، نامطبوع، ناخوش آیند، نا مطلوب، ناخوشایند، خالی از لطف سایر معانی: زننده، نادلپذیر، بد قلق
ناخوش آیند، ناخواسته سایر معانی: ناخوش ایند