گوشه نشین، عابد، پرت، منزوی، تک، منفرد، مجرد، تنها سایر معانی: یکه و تنها، فقط، فرد، منحصر بفرد، یگانه، دور افتاده، خلوت، (گیاه شناسی) تک رست، (جانور شناسی) تک زی، غیر اجتماعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کناره گیر، دیرجوش، غیر قابل دسترسی، بدبرخورد، بد قلق، خشک، گوشت تلخ، رسمی، سرد، عبوس، بد علق، نجوش
نجوش، نادوستوار، نامهربان، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، سرد، سرسنگین، خصومت آمیز، ناهمراه، نامساعد