گستاخی، سرسری، بی ملاحظگی، چرب زبانی، سبکی سایر معانی: لحن تمسخرآمیز، لودگی، لگام گسیختگی (در گفتار)، شوخ زبانی بیجا، تمسخر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلی، نابهنگامی، جسارت، گستاخی، اهانت، خیره چشمی، بی ربطی، بیموقعی سایر معانی: پررویی، پیش جوابی، جسارت (impertinency هم می گویند)، نامربوطی، ناوابستگی، فضولی
خود رایی، خود سری، اطمینان بیش از حد سایر معانی: اطمینان بیش از حد