سلب صلاحیت کردن از، شایسته ندانستن، مردودکردن(درامتحان وغیره)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناتوان، عاجز، بی مهارت، بی عرضه، نفهم، محجور، نا قابل سایر معانی: ناقادر، غیرذی صلاح، فاقد صلاحیت، بی جربزه، نالایق
غیر مشمول، غیر قابل قبول، فاقد شرایط لازم، شامل نشدنی، نا شایسته برای انتخاب سایر معانی: فاقد صلاحیت، گزین ناپذیر