قابل عرضه، در معرض، از دست دادنی سایر معانی: دور انداختنی، یک بار مصرف، قابل خرج، قابل مصرف، در اختیار، موجود، دم دست، درمعر [بهداشت] یکبار مصرف [ریاضیات] یکبار مصرف [پلیمر] یکبار مصرف ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] قالب یک بار مصرف [زمین شناسی] قالب یکبار مصرف
عرضی، غیر ضروری، چشم پوشیدنی، صرفنظر کردنی، چاره پذیر، معاف کردنی، غیر واجب سایر معانی: نابایسته، دورافکندنی
مصرف پذیر، قابل خرج سایر معانی: خرج کردنی، کاربرد پذیر، از دست دادنی، صرف نظر کردنی، فدا کردنی [ریاضیات] قابل صرفنظر کردن
درآمدی که پس از کسر کسورات قانونی، فرد میتواند آن را خرج کند [اقتصاد]
واژههای مصوب فرهنگستان