[برق و الکترونیک] زاویه جابه جایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مسئله مرزی تغییر مکانی
[برق و الکترونیک] ضریب جابه جایی [نفت] ضریب جا به جایی
[معدن] میدان تغییر شکل (مکانیک سنگ)
[آب و خاک] جریان سنج حجمی
[عمران و معماری] روش تغییر مکان - روش جابجایی
[زمین شناسی] فشار جابه جایی فشار مویینگی حداقل مورد نیاز برای وادار کردن یک سیال غیر مرطوب برای وارد شدن به حفرات مویینه در یک محیط متخلخل اشباع شده با یک سیال مرطوب بالاخص وادار کردن نفت یا ...
تغییرحجمسنجی هوایی [تغذیه] تعیین تغییرات حجم اندامها و اعضای بدن ازطریق تغییر حجم هوایی که در آنها جابهجا میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] جابجایی دو مولکولی
[نفت] مرکز جابه جایی
[عمران و معماری] مولفه تغییر مکان
[نفت] جا به جایی نفت با گاز