(حقوق - در مورد زن بیوه یا مطلقه یا خانه مانده) بی سرپرست، بی شوهر، بی پناه، غیرمحصنه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری سایر معانی: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرس ...
رجوع شود به: columbus day
[زمین شناسی] رگه اکتشافی کانسار اصلی که بر روی آن مالکیت یا حق معدن کاری استوار است . مقایسه شود با : رگه ثانویه، حق اکتشاف .
[نفت] چاه اکتشافی
روانشناسى : خودیابى
نرخ کشف غلط [آمار] در آزمونهای فرض چندگانه، امید نسبت ردِ بهغلطِ فرضهای صفرِ درست
واژههای مصوب فرهنگستان
کشف حریق [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] شناسایی حریق بدون مشخص کردن محل دقیق آن
غیر قابل تشخیص، غیر قابل کشف، غیر قابل درک سایر معانی: غیر قابل کشف، غیر قابل درک، غیر قابل تشخیص
کشف دانش در دادگان [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند شناسایی ساختارهای قابلدرک و مفید و تازه و معتبر در دادهها |||اختـ . ک.د.د KDD ...
کشف باطن واستعدادهای نهانی ونقاط ضعف خود، شناسایی نفس، خودیابی
[حقوق] توقیف جریان تأمین دلیل، توقیف اجرای درخواست ارائه مدارک