از شغل وکالت محروم کردن سایر معانی: (حقوق) ممنوع الوکاله کردن، سلب صلاحیت (از وکیل) کردن [حقوق] ممنوع الوکاله کردن وکیل، تعلیق جواز وکالت وکیل توسط دادگاه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پست کردن، خفت دادن، تنزل کردن، تنزل دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن سایر معانی: (مثلا به منظور تنبیه) تنزل رتبه دادن، فروزینه کردن، فروداشتن، کم ارزش کردن، بی آبرو کردن، خوار و خفیف کردن، دو ...
اخراج، محروم سازی، بیبهره سازی سایر معانی: (حقوق) خلع ید، اخراج قانونی، اخراج کننده، برون ران، خلع ید [حقوق] محروم کردن، خلع ید کردن، اخراج، تصرف عدوانی