[ریاضیات] فاصله ی جهت دار، فاصله ی سو دار، فاصله ی راستا دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکامل جهتداده [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ایجاد ژنهای جدید بهمنظور رمزگذاری پروتئینهایی با ویژگیهای جدید ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گراف جهت دار [ریاضیات] گراف سو دار، گراف جهت دار [آمار] گراف سودار [آب و خاک] گراف جهت دار
[ریاضیات] خط سو دار، خط راستا دار، خط جهت دار
دستگاه پرتوی [علوم نظامی] دستگاه یا سامانهای که در آن از انرژی پرتوی برای کاربردهایی غیر از تهیۀ سلاح استفاده میشود
اقدامات حفاظت پرتوی [علوم نظامی] بخشی از جنگ پرتوی شامل اقداماتی از قبیل حفاظت از تجهیزات و تأسیسات و کارکنان خودی برای تضمین استفادۀ مؤثر نیروها از طیف الکترومغناطیسیای که در معرض تهد ...
[ریاضیات] گراف جهت دار با پایان
روانشناسى : هدف گرا
[آمار] گراف سودار چندمتغیّره
[ریاضیات] گراف غیر جهت دار
(جامعه شناسی) غیرگزین، دگر رهبرد، دگران نگر
روانشناسى : برون وابسته