[حقوق] مسامحه، سهل انگاری، عدم مراقبت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواظبت، دقت
توجه، با خبری، آگاهی
خرحمالی، کار شاق، خرحمالی کردن، جان کندن، چرک کردن سایر معانی: (محلی) مشقت کشیدن، (قدیمی) خیس کردن، کار سخت، مرطوب کردن