میانبند [فیزیک - اپتیک] دریچهای قابلتنظیم برای محدود کردن پرتوهای نور یا باریکۀ ذرات ورودی به سامانۀ فیزیکی
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] تلمبه دیافراگمی [نفت] تلمبه ی غشایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] دیواره دیافراگ - دیواره دیافراگمی [زمین شناسی] پرده دیوار آب بند
[آب و خاک] دیواره آب بند (دیافراگم)
اماس حجاب حاجز، برسام
[برق و الکترونیک] دیافراگم القایی ؛غشای القایی نوعی پنجره ی مشدد در موجبر که رآکتانس القایی معادل در بسامد ارسال را فراهم می کند.
[برق و الکترونیک] آیریس یک ( پنجره ی ) تطبیق امپدانس را موجبر که از صفحات فلزی با لبه های متصل به هم و عمود بر دیواره های موجبر ساخته می شود . در یچه ی موازی با دیواره های طولی از نوع القایی ...
[عمران و معماری] جدار باربر - دیافراگم باربر [زمین شناسی] جدار باربر
[برق و الکترونیک] دیافراگم تشدید کننده دیافراگمی که در بسامد معینی، راکتانس ندارد .
جلوگیری از ابستنی، زاد ایست سایر معانی: جلوگیری از آبستنی، کنترل موالید، زادمهار، تنظیم خانواده [زمین شناسی] جلوگیری از آبستنی، تنظیم موالید [بهداشت] مهار زایش - کنترل موالید ...
رسانایی تخت که در موجبَر قرار میگیرد تا در آن واکُنایی خازنی (capacitive reactance) ایجاد کند [فیزیک]