دارای قیم یا سرپرست، دارای محافظ و حامی، وابسته بقیمومت، وابسته بسرپرست، قیمومتی سایر معانی: سرپرست، قیم، حامی، وابسته به سرپرستی یا قیمومت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرگویی، فعل سازی، دراز گویی، بیان شفاهی سایر معانی: پرگویی، دراز گویی، بیان شفاهی، فعل سازی
فرایند یونزدایی آب که در آن یونها تحت تأثیر میدان الکتریکی و به واسطۀ غشای تبادل یون از یک پیکرۀ آب جدا و به پیکرۀ دیگر منتقل میشوند [مهندسی محیط زیست و انرژی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مؤلفۀ باد در هر نقطه، در امتداد بُردار شعاع از مرکز یک سامانۀ باد گردشی [علوم جَوّ]
راستهای از نهانزادان آوندی شامل دودمانهای اصلی سرخسها که بیش از هشتاد درصد گونههای سرخسهای امروزی را در بر میگیرند و در بسیاری از مناطق جهان یافت می ...
بوژی واگنهای باری که چرخ ـ محور آنها در قاب بوژی معلق است تا با شعاع انحنای مسیر راهآهن انطباق یابد [حملونقل ریلی]
وضعیتی که در آن پس از صرف غذا سطح تولید انسولین بهشدت افزایش مییابد [علوم پایۀ پزشکی]
تایری که رَسَنهای بدنۀ آن با خط مرکزی تایر زاویۀ 90 درجه میسازد|||متـ . تایر رادیال [مهندسی بسپار - تایر]
فرایند تدوین صدا در حین جایگزینی گفتار [سینما و تلویزیون]
متخصص تدوین گفتوگوهای فیلم [سینما و تلویزیون]
تلاقی یک گروه از ژننمودها در تمام ترکیبات ممکن که امکان دارد شامل دورگههای معکوس یا خودگشنها نشود|||متـ . تلاقی دوآللی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ...
هریک از دو تودۀ میانپوست که در دو سوی لولۀ عصبی رویان قرار دارد و پوست و ماهیچه و ستون مهرهها را میسازد [علوم پایۀ پزشکی]