بذله گو، ادم شوخ، گانگستر، اوباش، همدست تبه کاران سایر معانی: عضو دسته ی تبهکاران، گانگستری، اراذل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهزن و سارق جاده، دزد سرگردنه سایر معانی: دزد سر گردنه (به ویژه سوار بر اسب)، راهزن
متمرد، قانون شکن، یاغی، چموش، چموش، غیرقانونی اعلام کردن، یاغی شمردن سایر معانی: جانی فراری، تبهکار فراری، قانون شکن حرفه ای، گردنکش، شرور، یاغی خواندن، از حقوق مدنی و حمایت قانونی محروم کرد ...