دندانه دندانه، دندانه دار، مضرس سایر معانی: دندان دار (دارای دندان یا پیش آمدگی های دندان سان)، دندانی، مضرس مثل برگ [شیمی] دندانه [زمین شناسی] دندانه دار. [نساجی] دندانه ای - مضرس - دندانه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] آستانه دندانه ای [زمین شناسی] آستانه دندانه ای [آب و خاک] آستانه دندانه ای، پایین رفتن ترازبستر
دوسردندانه [شیمی] گونهای شیمیایی یا مولکولی که دو موضع فعال متفاوت دارد و هریک از آنها میتواند بهطور جداگانه تشکیل پیوند دهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(فرانسه) بیده، فواره ی طهارت، دو دندانی، دو دندانه، دارای دو دندان یا اندام دندان مانند [شیمی] دو دندانه ای
لیگاند دودَندانه [شیمی] مولکول یا یونی که میتواند دو زوجالکترون بدهد
جانور بی دندان، بدون دندان جلو سایر معانی: بی دندان، بی دندانه، (جانورشناسی) وابسته به بی دندانیان
[شیمی] تک دندانه
1. در مفهوم عام، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانهدندانه باشد 2. در مفهوم خاص، ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای تیز و بیرونزده داشته باشد [زیستشناسی - علوم گیاهی] ...