تقاضا [فیزیک] ← ضریب تقاضا
واژههای مصوب فرهنگستان
خواست، مطالبه، تقاضا، نیاز، درخواست، طلب، طلب کردن، تقاضا کردن، مطالبه کردن، خواستار شدن سایر معانی: خواستن، طلبیدن، (به عنوان حق خود) ادعا کردن، تحکم کردن، واخواستن، خواسته، ضرورت، الزام، ( ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(بانکداری) برات دیداری، برات رویتی، حواله ی عندالمطالبه [ریاضیات] حواله ی عندالمطالبه
منحنی تقاضا [اقتصاد] نموداری که رابطۀ مقدار تقاضا برای یک کالا یا خدمات با قیمت آن را نشان میدهد
(بانکداری) سپرده ی جاری، سپرده ی دیداری، سپرده ی عندالمطالبه، سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
[کامپیوتر] پردازش مبتنی بر درخواست
تقاضای مراقبت [مدیریت سلامت] درخواست برای دریافت خدمات بهمنظور رفع نیاز احساسشده
[ریاضیات] تابع تقاضا
رجوع شود به: call loan
سفته، چک، مطالبه نامه، تمسک سایر معانی: (بانکداری و بازرگانی) سفته ی دیداری، سفته ی عندالمطالبه
[حقوق] سفته عند المطالبه
کاهش تقاضا [اعتیاد] اقداماتی که برای کاهش تمایل عمومی به مصرف مواد غیرمجاز انجام میشود