deliberately, adv•1- عمدا، آگاهانه، تعمدا، خودخواسته 2- با دقت و تانی، ژرفنگرانه، ژرف اندیشانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخود، سخاوتمندانه، بطور ازاد یا رایگان سایر معانی: بطور ازاد یا رایگان
عمدا سایر معانی: دانسته، بدانستگی، قصدا، ازقصد، نعمدا، عامدا [فوتبال] عمدا
عمدا سایر معانی: عمدی، تعمدا، دانسته، آگاهانه، قصدا، ازروی تعمد، یک کاره
از روی قصد، عمدا سایر معانی: تعمدا، دانسته، آگاهانه
زیرکانه، بزیرکی