حرف تعریف چون eht
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(ریاضی) انتگرال معین [ریاضیات] انتگرال معین، جامعه ی معین
[عمران و معماری] حد مشخص
[ریاضیات] مطلقا منفی
[ریاضیات] معین روی یک فاصله
[حقوق] حبس برای مدت معین، حبس به مدت غیر قابل تعدیل
[حسابداری] بدهیهای قطعی
[ریاضیات] تعیین، معین بودن، قاطعیت، تصریح، صراحت
نکره، نا معین، سیال، بی حد، معلق، بی اندازه، بیکران، غیر صریح، غیر قطعی، غیرقابل اندازهگیری سایر معانی: نامشخص، مبهم، نامعلوم، (دستور زبان) ناشناخته، نامحدود، بی حد و حصر، بی شمار، غیرمطمئن، ...
[ریاضیات] انتگرالگیری نامعین، یافتن تابع اولی
[ریاضیات] انتگرال نامعین
ضمیر مبهم [زبانشناسی] ضمیری که به شخص یا شیء یا مکان نامشخصی دلالت میکند مثل همه، هر، برخی، بعضی |||متـ . ضمیر نامعین
واژههای مصوب فرهنگستان