الایش، ناپاک سازی، ناپاکی، الودگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مایه تقلب و فساد، پست تر کننده، استحاله دهنده، متقلب، چیز تقلبی سایر معانی: مواد تقلبی اضافه شده به خوراک و آشامیدنی، بد افزوده
الودگی، کثافت، نا پاکی، چرک سایر معانی: نجس بودن، ناخالصی، ناسرگی [شیمی] ناخالصی، ناسرگی [عمران و معماری] ناخالصی [برق و الکترونیک] ناخالصی [نساجی] ناخالصی - چرکی - ناصافی - آلودگی [ریاضیات] ...
سرایت، گند، عفونت، سرایت مرض، مریض کن سایر معانی: آلودگی، پلشتی، آلوده شدگی، ابتلا، دچاری، واگیری، بیماری عفونی، گندش، گندزدگی، چرک کردگی، شوخگنی، ریمناکی، اثر، هنایش، نفوذ، اثر گذاری، هر چی ...
الودگی، کثافت، لوی، نا پاکی سایر معانی: لوک [عمران و معماری] آلودگی [زمین شناسی] آلودگی [بهداشت] آلودگی [خاک شناسی] آلودگی [آب و خاک] آلودگی