باقی دار سایر معانی: کوتاهی کننده، قصورکننده، طفره زن، سربازمقصر [حقوق] متخلف، خاطی، مختلس، کسی که بدهی خود را در سررسید نپردازد یا تعهد خود را ایفاء نکند [نساجی] ورشکسته ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیون، بدهکار، ستون بدهکار سایر معانی: (شخص یا موسسه یا ملت) مدیون، وام دار [حقوق] بدهکار، مدیون [ریاضیات] ستون بدهکار دفتر روزنامه، ستون بدهکار، مقروض، بدهکار