دلال، دهنده ورق، معاملات چی سایر معانی: (ورق بازی) دهنده ی ورق، فروشنده، (کسی که چیزی را خرید و فروش می کند) عامل، کنشکار، سوداگر، (خودمانی) فروشنده ی مواد مخدر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخص مزور، حقه دورو، ادم ناروزن ادم دورو، دوروودورنگ، مزدور
فروشنده ی مواد مخدر
دلال اسب
دکاندار کشتی
خرده فروش، جزئی فروش
[حسابداری] معامله گران اوراق بهادار
(امریکا - خودمانی) اهل زد و بند، دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره، کار چاق کن (سیاسی و غیره)
سوداگر، کاسب، بازرگان (بیشتر به جای businessman و businesswoman به کار می رود)
بذله گو، ادم شوخ، گانگستر، اوباش، همدست تبه کاران سایر معانی: عضو دسته ی تبهکاران، گانگستری، اراذل
وساطت کننده، واسطه، شفاعت کننده
میانجى، واسطه، مصلح