روز روشن، روشنی روز سایر معانی: روشنایی روز، نور خورشید، پگاه، برآمدن خورشید، سپیده دم، فجر، سحر، طلوع خورشید، (مجازی) پایان (کار یا دردسر)، روشن کردن [برق و الکترونیک] نور روز، نور طبیعی [آ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سحرگاه، صبحدم سایر معانی: (شعر قدیم) بامدادان، بامگاه