دلیر، باشهامت، ترد، پردل سایر معانی: پر دل و جرات، با جرئت، شجاع، نترس، شکننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تند، از روی بی ملاحظگی، بی پروائی، شتابکاری، دلبازی
جناح راستی سایر معانی: (سیاست) راستگرا، دست راستی، وابسته به جناح راست، محافظه کار
جسارت، بی پروایی، بی باکی، تهور سایر معانی: پر رویی، گستاخی
شجاعت، دلاوری، بهادری سایر معانی: valiancy بهادری، مردانگی
متهور، خطر ناک، مخاطره امیز، پر مخاطره، با تهور سایر معانی: مخاطره آمیز، پرخطر، سیجناک، ریسک دار، آمد و نیامددار