با دلسردی و بی علاقگی تعریف کردن (که اثرش مثل تکذیب کردن باشد)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] خاک مرده
[حقوق] اضرار، فعل زیانبار
خسارت زدن، صدمه زدن
خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، صدمه زدن سایر معانی: (حقوق) خسارت وارد آوردن، آسیب زدن، مجروح یا مصدوم کردن، زیان رساندن [حقوق] صدمه زدن، زیان یا خسارت وارد کردن، خسارت، زیان، ضرر ...
(عامیانه - ناپسند) بیشترین کوشش خود را کردن
(زننده) ملعون، لعنت شده، لعنتی (goddamn و goddam هم می نویسند)
نفرین کردن، لعنت کردن، عاق کردن، مردود ساختن سایر معانی: تکفیر کردن، (کلیسا) رسما محکوم و منفور اعلام کردن، ملعون شناختن، نفرین شدن
لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!
محکوم سایر معانی: (verb transitive) محکوم کردن، تخطئه کردن، نکوهیدن، سرزنش کردن، مقصر شمردن، مطرود دانستن، (ابزار ساختمان، دستگاه و غیره) از رده خارج کردن، کنار گذاشتن، غیر قابل استفاده دانس ...
(در اصل بوده است: couldn't care less) اصلا اهمیت ندارد، (در اصل بوده است: couldnt care less) اصلا اهمیت ندارد
متهم کردن، تقبیح کردن، علیه کسی اظهاری کردن سایر معانی: مردود شمردن، محکوم کردن، نکوهیدن، چغلی کردن، (برضدکسی) گواهی دادن، (علنا) متهم کردن، (جرم کسی را) افشا کردن، پایان قرارداد (قرار داد ص ...