خم، منحنی، چنبری سایر معانی: کج,کجشده ,منحنی ,خمیده [عمران و معماری] منحنی [ریاضیات] منحنی، خمیده، منحنی شکل [پلیمر] انحنادار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش ریخت، شکیل، خوش اندام، خوش بر و رو، خوش ترکیب سایر معانی: خوش اندام (بویژه زن)، پری پیکر، مه پیکر [زمین شناسی] خود شکل، خوش ریخت، خوش ترکیب، شکیل
(امریکا - خودمانی - زن) دارای بقچه بندی خوب، کمی چاق ولی خوش هیکل