لیست واژه‌ها

critical form

[عمران و معماری] شکل بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical frequency cutoff frequency

[برق و الکترونیک] بسامد بحرانی، بسامد قطع بیشترین بسامدی که در آن موج رادیویی عمودی توسط یون سپهر بازتاب می شود . سیگنالهای رادیویی با بسامد بیشتر از بسامد بحرانی بدون بازتاب از یون سپهر عبو ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical futures studies

آینده‌پژوهی نقادانه [آینده‌پژوهی] رویکردی در آینده‌پژوهی مبتنی بر گمانه‌زنی در لایه‌های زیرین فرهنگی و زبانی و نمادین|||متـ . آپ نقادانه CFS 1 ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical gradient

[عمران و معماری] گرادیان بحرانی [زمین شناسی] شیب بحرانی [آب و خاک] شیب بحرانی، گرادیان بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical humidity

رطوبت بحرانی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] رطوبتی نسبی‌ که، چنانچه میزان آن از حد معینی بالاتر رود، آهنگ خوردگی جوّی را به‌شدت افزایش می‌دهد ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical intelligence

اطلاعات حیاتی [علوم نظامی] اطلاعات بسیار مهم که مستلزم توجه فوری فرمانده است

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical intersection

تقاطع کلیدی [حمل‌ونقل درون‌شهری - جاده‌ای] تقاطعی در یک سامانۀ هماهنگ چراغ راهنمایی که عملکرد آن در یک بازۀ زمانی مشخص در بالاترین سطح اشباع است ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

critical isotherm

[شیمی] هم دمای بحرانی، منحنی هم دمای بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical level

[ریاضیات] سطح بحرانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical limit

[ریاضیات] حد مبین

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical moisture

[زمین شناسی] رطوبت بحرانی در یک خاک، آن درجه حرارت از رطوبت که پائین تر از آن، تحت افزایش ثابت بار، تغییر شکل افزایش می یابد و بالاتر از آن تغییر شکل کم می شود.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

critical movement

حرکت بحرانی [حمل‌ونقل درون‌شهری - جاده‌ای] بیشترین حجم تردد، در هنگام سبز بودن چراغ در یک مسیر

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید