(حقوق) رابطه ی نامشروع جنسی، خیانت در ازدواج، (حقوق) عمل منافی عفت، خیانت به همسر (که می تواند دلیل اعطای طلاق شود)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دادگاه جنایی
اداره اگاهی
بزه بی اعتنائی به نشانها، جرم بی توجهی بعلائم la
[حقوق] صلاحیت رسیدگی به امور کیفری
[حقوق] مجازات کیفری
[حقوق] آیین دادرسی کیفری، اصول محاکمات جزایی
تعقیب جزایی، پیگرد جزایی [حقوق] تعقیب کیفری، تعقیب جزایی
سوءپیشینه [علوم نظامی] سابقه کیفری افراد مجرم که پلیس قضایی در قالب پروندههای مجزا تهیه و تکمیل میکند و در دایرهای ویژه بایگانی و درصورت لزوم بازیابی میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خلاف قانون، غیر قانونی
کسی که کارش دستگیری یا کشتن جنایتکاران فراری یا حیوانات مضر بود (برای دریافت جایزه)
عرف سایر معانی: (حقوق) قانون مدون (در مقابل قانون عرف: common law که در کشورهای انگلوساکسون بیشتر مورد استفاده است)، حقوق مدنی (در برابر: جزایی)، قانون مدنی [حقوق] حقوق مدنی ...